غيبت امام و ايمام مردم
غيبت امام و ايمام مردم
چنانكه از روايات و اخبار استفاده مى گردد، امتحان و آزمايش به وسيله غيبت امام(عليه السلام) به چند جهت از شديدترين امتحان ها است:
از رواياتى استفاده مى شود كه مؤمنين و افرادى كه در زمان غيبت آن حضرت به سر مى برند از حيث درجه و مقام بر كسانى كه در زمان حضور پيامبر و ساير ائمه(عليهم السلام) بودند برترى دارند. لازمه اين برترى و موقعيّت، شدّت و سختى امتحان آنها است كه به واسطه طولانى شدن غيبت امام و حجت خدا، متوجه آنان مى شود; لكن آنان ذرّه اى شكّ و ترديد به خودشان راه نمى دهند و با اخلاص كامل بر اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت و استوار مى مانند.
چنانكه حضرت على(عليه السلام) از پيامبر نقل مى كنند كه خطاب به وى فرمود:
«يا علىّ، واعلم أنّ أعجب الناس إيماناً و أعظمهم يقيناً قوم يكونون في آخرالزمان لم يلحقوا النبىّ وحجبتهم الحجّة، فآمنوا بسواد على بياض».
«اى على! بدان كه عجيب ترين افراد از جهت ايمان و بزرگىِ يقين، قومى هستند كه در آخر الزمان به سر مى برند. زيرا آنان، در عين حال كه پيامبر را ملاقات نكرده اند و امام و حجت خدا نيز از آن ها محجوب و غايب است، به وسيله سياهى ها و خطوطى كه در كاغذها مانده است، ايمان آورده اند».
در روايت ديگرى ابن عباس از پيامبر اكرم نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند :
«على بن ابى طالب(عليه السلام) امام و جانشين من بر امت من است. از فرزندان على است همان قائم منتظرى كه زمين را از قسط و عدل پر مى كند همان طورى كه از جور و ستم پر شده باشد».
آنگاه حضرت فرمودند:
«والّذي بعثني بالحقّ بشيراً انّ الثابتين على القول به في زمان غيبته لأعزّ من الكبريت الأحمر».
«سوگند به خدايى كه مرا به حق مبعوث داشت و بشارت دهنده قرار داد، كسانى كه در زمان غيبت آن حجت خدا بر قول و اعتقاد به امامت وى ثابت بمانند از طلاى سرخ ـ يا ياقوت سرخ ـ كمياب ترند!»
جابر بن عبد اللّه انصارى بلند شد و عرض كرد: «آيا براى قائم(عليه السلام)غيبتى است؟»
حضرت فرمود:
«آرى، به خدا سوگند! «وَلُِيمَحّصَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكافِرِينَ») ; تا خداوند بندگان با ايمان را خالص گرداند و امتحان كند و كافران را نيست و نابودگرداند».
دشوارى حفظ ايمان در دوران غيبت
اين كه، پيشامدهاى ناگوار و دگرگونى هايى كه در دوران طولانى غيبت رخ مى دهد، مردم را نيز متحوّل و دگرگون مى سازد به طورى كه حفظ ايمان و استقامت در راه آن، بسيار سخت و دشوار است كه حتّى امامان پيشين نيز، جامعه شيعه را در جريان آن قرار داده اند و آن ها را از سختى ها و مشكلاتى كه در راستاى حفظ ايمان در زمان غيبت متوجّه آنان مى شود، خبر داده اند.
حضرت صادق(عليه السلام) فرمود :
«إنّ لصاحب هذا الأمر غيبة، المتمسّك فيها بدينه كالخارط للقتاد ـ ثمّ قال هكذا بيده ـ ثم قال: فأيّكم يمسك شوك القتاد بيده؟ ثمّ أطرق مليّاً، ثمّ قال: إنّ لصاحب هذا الأمر غيبة، فليتّق اللّه عبد و ليتمسّك بدينه».([1] [53] )
«كسى كه بخواهد در زمان غيبت صاحب الأمر(عليه السلام) به دين خود چنگ بزند و به لوازم ديندارى ملتزم باشد، مانند كسى است كه بخواهد با كشيدن دست، خارهاى درخت قتاد را بكَند. سپس حضرت فرمودند: كدام يك از شما مى تواند خارهاى درخت قتاد را با دست بگيرد؟
بعد فرمودند: به درستى كه براى صاحب اين امر، غيبتى است كه بايد بنده خدا، تقوا و پرهيز كارى را پيشه خود سازد و به دينش چنگ زند».
آرى! در دوران اندوهناك غيبتِ آخرين حجّت و ذخيره خدا در زمين، ظاهر فريبنده امور دنيوى، يكى پس از ديگرى، جلوه گر مى گردد و دل افراد را فريفته و اسباب گوناگون گناه و معصيت، بيش از پيش فراهم شده و در دسترس همه قرار گيرد. بساط لهو و لعب، غنا و نوازندگى و طرب، همه جا گسترده مى شود و با اختلاط و امتزاج هاى نامشروع مرد و زن، زمينه بيشترى براى دسترسى به گناه فراهم مى گردد. علاوه بر آن، قدرت هاى طاغوتى و غير دينى نيز در افزايش گناه و معصيت تأثير فراوان دارند. در آن دوران، دينداران حقيقى به ظاهر، ذليل، و بلهوسان نابكار به ظاهر، عزيزند; امر به معروف و نهى از منكر فراموش، و انجام منكرات در هر كوى و برزن متداول و مرسوم مى گردد .
بنابر اين بايد گفت كه ديندارى، سخت و مشكل است. لذا عظمت افرادى كه در شرايط سخت و دشوار غيبت، دين خود را حفظ كنند و بر اعتقاد به امامت حضرت مهدى(عليه السلام) ثابت و استوار بمانند، روشن مى شود. اميد آن كه خداوند ما را از ثابت قدمان بر اعتقادات صحيح اسلامى و امامت ائمه معصومين(عليهم السلام) قرار دهد و مقدّمات ظهور حضرت را فراهم فرمايد.
وسوسه هاى فكرى و اعتقادى در زمان غيبت
جهت ديگرى كه امتحان و آزمايش شيعيان را در زمان غيبت دشوار مى كند، وسوسه هاى فكرى است كه متوجه شيعيان مى شود و احياناً بعضى از آن ها را دچار شك و ترديد مى كند.
دشوار بودن مسئله از اين جهت، به قدرى درد آور است كه طبق بعضى از روايات، وقتى امام صادق(عليه السلام) موقعيّت شيعيان زمان غيبت را ملاحظه مى كردند، آنچنان ناراحت و اندوهناك و گريان شدند كه اصحاب آن حضرت، شگفت زده و متحيّر گشتند. چنانكه از سدير صيرفى نقل شده كه گفت: در موقعى كه حضرت امام صادق(عليه السلام) مسئله غيبت را متذكّر شدند، به قدرى ناراحت و گريان بودند كه عقل از سر ما پريد و از ناله هاى هولناك آن حضرت قلب هاى ما به فغان و خروش آمد .
آنگاه وقتى از حضرت، علّت ناراحتى و اندوهشان سؤال شد، فرمود :
«وقتى گرفتارى هاى شيعيان را در زمان غيبت ملاحظه مى كنم و مى بينم كه بسيارى از آنان از دين و عقيده خودشان برگشته اند، اين چنين ناراحت مى گردم و حزن و اندوه برمن غالب مى شود.
فأخذتني الرقّة، واستولت علىّ الأحزان».